عشقم آرمان عشقم آرمان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

نفس ماما

عکسهای جشن تولد و عکسهای دوسالگی

شیطون من اصلاااااااااا نگذاشتی تو تولدت ازت عکس بگیریم وای خیلی اذییت کردی تا دوربین رو میدیدی فرار میکردی حالا خوب شد مهمان زیاد نداشتم و تم دار برات نگرفتم به کل ضدحال میخوردم انشالل سال دیگه تم دار برات میگیرم عزیزمممممممم               بابا رضا سه تا کاد داد بهت یه ماشین شارژی یه سرسره و پانصد هزار تومان نقد  از سرسره خیلی خوشت اومد تا اونجایی که بردمت دستشویی بشورمت و بعدش که شستمت یکدفعه فرار کردی اومدی بیرون بدون پوشک و شلوار رفتی سرسره بازی     ...
25 آذر 1392

تولدت دوسالگیت مبارک نفسم

دو سال پیش همین موقعها بود که به این دنیای پر هیاهو قدم گذاشتی ....و من برای اولین بار بعد از 9 ماه انتظار..... 9 ماه پر از شور و شوق دیدار .....9 ماه پر از فراز و نشیب که  تو رو در وجودم پروروندم ... بالاخره توی یک صبح زیبای  آذر ماه در آغوشت گرفتم. با همه وجود بوسیدم و بوییدم و محو تماشات شدم... دو سال از اون روزها گذشت و من هر روز عاشقانه تر به تماشای رشد و بالندگی تو میشینم...عزیز دلم... پسر خوب و دوست داشتنی من... عشق کوچولوی من تولدت مبارک.....! برات ازخدا یک عمر سلامتی و شادی و سعادت  میخوام. یک دنیا مهربونی و برکت و آرامش و عشق برای همه لحظه هات..... .آرمان من .....همه آرزوهای خوب دنیا مال تو عزیزترینم .....! ...
16 آذر 1392

22 و 23 ماهگی

گلم ببخش خیلی وقت میشه سر نزدم اخه خیلی تو این مدت مریض شدی بعدشم که مسافرت رفتیم شمال الانم که برگشتم باز مریض شدی  این بار سرما و وخوردی حسابی بداخلاق شدی در میخوابی صبح زود بیدار میشی تو غذا خوردن اذیت میکنی انشالله زودی خوب بشی و انقدر مامانی رو اذیت نکنی  خب یکم از شیطنتت بگم که خدامیدوه هرچه قدر بگم کم گفتم که چقدر شیرین زبون شدی خیلی قشنگ حرف میزنی از یک تا پنج رو قشنگ میشماری از خواب که بیدار میشی  میایی سیدی شرک یا شیر شاه رو بر میداری میزاری تو دستگاه  میشینی رو مبل میبنی اصلا هم از من کمک نمیخوایی روزی صد بار این سیدی های تکراری رو باید با تو ببینم و گرنه سرو صدات در میاد مدام میخوایی باهات بازی کنم ...
3 آذر 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس ماما می باشد